بعد از هزار و چند صد سال و چهل روز ، عادت کردیم چون تشنه بوده گریه کنیم ولی یاد نگرفتیم یه لیوان آب بدیم به یه آدم تشنه .
عادت کردیم توی سر و صورتمون بزنیم ولی یاد نگرفتیم وقتی کسی داره توی سر و صورتش میزنه تا سرخ بشه بریم و بدون اطلاع کسی کمکش کنیم .
عادت کردیم .. ولی نفهمیدیم چرا یاد نگرفتیم .
.
.
عادتمون دادن برای منافع خودشون
اجازه ندادن یاد بگیریم برای منافع خودشون
گفتن آه مظلوم فقط متعلق به یه خاندان خاصه تا نتونیم وقتی مظلومی و دیدیم تشخیص بدیم .
.
.
شاید کودک همسایه در آرزوی تکه نانی گرم سر بر بالین سرد خود بگذارد و من
در اوج لذت بابت دریافت اجری اخروی به عدد شنهای کف دریا باشم چون هیئتی را شام دادم که از شدت سیری نفهمیدند غذا چه بود و چگونه از حلقشان پایین رفت .
.
عزا داریتان قبول درگاه هرکسی که دوستدارید خدایتان باشد گردد
.
اما
.................................
(92/10/01 ساعت 15:23)
آرش م.م